گاهى اوقات با خودم آرزو مى کنم من که احتمالاً اونقدرى تو دنیا مهلت ندارم تا بفهمم سرنوشتِ اینجا و این خاکى که توش به دنیا اومده م و غصه ش، غصه ى منه، چى مى شه؟ کاش لااقل اونقدرى مهلت داشته باشم که هر هفت جلدِ آتش، بدون دود رو بخونم و بفهمم. وقتى بخونمش و بفهمم سرنوشت صحراى یموت و اینچه برون، چى مى شه، شاید اون وقت بفهمم -یا حداقل حدسى بزنم که دلم آروم باشه- که سرنوشتِ اینجا قراره چطور باشه... و قصه ى اینجا، این برهه ى زمانىِ سخت و تاریک و طولانى، این بغضى که تو وجود همه مون ریشه کرده، قراره چطور تموم شه.
تو این سه روز، کتاب "همه چیز، همه چیز" از نیکولا یون رو خوندم. رمان بدی نبود. ارزش یه بار خوندن رو داشت. نویسنده شما رو با خودش به زندگی دختری میبره که به خاطر بیماریش تو قفسش حبس شده.
تو داستان، دختره عاشق میشه. عاشق پسر همسایشون. و چیزی که برام جالب بود و باعث شد بهش خیلی فکر کنم، نگاه دخترست به عشق.
شرح احساسات دختره درست شبیه احساسات خودم بود.
من فکر میکردم این عشق نیست.
هنوزم فکر میکنم این عشق نیست.
این احساسات، فقط نتیجه ی دونستن این احتماله که ممکنه در آینده عاشق "آ" بشم. به نظرم مدلین هم همینطور بود. خودشم میدونست. احساسات اولیه ش عشق نبودن. وقتی که آلی رو شناخت و قد تموم ناگفته هاش باهاش حرف زد، وقتی باهاش واسه اولین بار دنیا رو تجربه کرد، اون وقت فهمید که این آدم همونه. همونیه که می تونه عاشقش باشه. همونیه که میتونه خوشحالترش کنه.
نظر من راجع به احساسات خودم هم دقیقاً همینه.
به نظرم این احتمال وجود داره که من یه روزی عاشق "آ" بشم. دلیل اینکه الان، هروقت ازش صحبت میشه، یا هر وقت بهم پیام میده، یا هر وقت باهاش مواجه میشم به "علائم شکمی هیجان"* دچار میشم هم همینه.
اما اون روز هنوز نرسیده. چون من هنوز اونو کامل نشناختهم. هنوز راجع به مسائل جدی باهاش حرف نزدهم. اما یه روز این کارو میکنم.
بعد از اینکه همه ی این درس خوندنا و وقت نداشتنا تموم شد:)
و کسی چه میدونه؟ شاید همه چی یه جور خوبی بشه از اون به بعد. به هرحال ارزش امتحان کردنشو داره.
و من واقعاً خوشحالم که بعد از پنج ماه و نیم کلنجار رفتن با خودم، بالاخره به یه نتیجه درست و حسابی رسیدهم. حالا قلبمو میشناسم.
*: مراجعه به صفحه 79 کتاب "همه چیز، همه چیز"
- پدیده ى عجیب و غریب این هفته این بود که هر سرى بیوى تلگراممو خالى دیدم، تو ذهنم دنبال یه شعرى یا جمله اى گشتم که به منِ الان بخوره
و هیچى پیدا نکردم؛ یعنى مغزم به هیچ جا نکشید!
پرما. پرم از حرف. فک کنم واسه همینه که تو یه جمله جا نمى شم.
-- دلم پنجره مى خواد. یه پنجره که رو به یه جاى سرسبز باز بشه.تا حالا دلتون پنجره خواسته؟
دلم مى خواد بشینم کنارش و از توش نگاه کنم. نگاه کنم و نفس بکشم عطر گلا و درختاى ترجیحاً تازه بارون خورده رو.
--- و دلم شعر مى خواد. شعراى اخوان ثالثو.
---- و دلم یه آدمى رو مى خواد که، مى دونین، من نشناسمش اما اون منو شناخته باشه از رو نوشته هام. و یهو بهم پیام بده و بگه سلام! من سه ساله که مى شناسمت و همه چیو راجع بهت مى دونم و با تک تک جملاتت همزادپندارى مى کنم و الان یهو تصمیم گرفتم مستقیم باهات حرف بزنم و خودمو معرفى کنم!:))
----- چند وقت پیشا یه کسى که من نمى شناختمش برام کامنت خصوصى گذاشت که تابستون ٩٨ مى خواد بره رشت و احتیاج به یه همسفر داره.من هنوز بهش ایمیل نزدم جواب بدم چون با تمام وجود دلم مى خواد باهاش برم و مطمئنم بهم اجازه نمى دن. ولى واقعاً تجربه یونیکیه اینکه با یه آدم کاملاً غریبه هم سفر شى. و دلم مى خوادش.
عجیب غریب شدما:) از همه این حرفایى که زدم مى شه نتیجه گرفت دلم احساس مى خواد. یه احساس جدید در حجم زیاد.
با زیباترین و پر ستاره ترین آسمونِ ممکن.:)
-
مهر ۱۴۰۱ ( ۲ )
-
مرداد ۱۴۰۱ ( ۲ )
-
تیر ۱۴۰۱ ( ۳ )
-
خرداد ۱۴۰۱ ( ۱ )
-
ارديبهشت ۱۴۰۱ ( ۱ )
-
فروردين ۱۴۰۱ ( ۲ )
-
اسفند ۱۴۰۰ ( ۱ )
-
بهمن ۱۴۰۰ ( ۳ )
-
دی ۱۴۰۰ ( ۴ )
-
آذر ۱۴۰۰ ( ۳ )
-
آبان ۱۴۰۰ ( ۴ )
-
مهر ۱۴۰۰ ( ۳ )
-
شهریور ۱۴۰۰ ( ۳ )
-
مرداد ۱۴۰۰ ( ۸ )
-
تیر ۱۴۰۰ ( ۳ )
-
خرداد ۱۴۰۰ ( ۴ )
-
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۲ )
-
فروردين ۱۴۰۰ ( ۷ )
-
اسفند ۱۳۹۹ ( ۳ )
-
بهمن ۱۳۹۹ ( ۴ )
-
دی ۱۳۹۹ ( ۴ )
-
آذر ۱۳۹۹ ( ۶ )
-
آبان ۱۳۹۹ ( ۲ )
-
مهر ۱۳۹۹ ( ۳ )
-
شهریور ۱۳۹۹ ( ۳ )
-
مرداد ۱۳۹۹ ( ۵ )
-
تیر ۱۳۹۹ ( ۵ )
-
خرداد ۱۳۹۹ ( ۴ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۹ )
-
فروردين ۱۳۹۹ ( ۱۰ )
-
اسفند ۱۳۹۸ ( ۶ )
-
بهمن ۱۳۹۸ ( ۱۴ )
-
دی ۱۳۹۸ ( ۱۴ )
-
آذر ۱۳۹۸ ( ۶ )
-
آبان ۱۳۹۸ ( ۸ )
-
مهر ۱۳۹۸ ( ۲ )
-
شهریور ۱۳۹۸ ( ۳ )
-
مرداد ۱۳۹۸ ( ۳ )
-
تیر ۱۳۹۸ ( ۸ )
-
خرداد ۱۳۹۸ ( ۹ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۵ )
-
فروردين ۱۳۹۸ ( ۹ )
-
اسفند ۱۳۹۷ ( ۸ )
-
بهمن ۱۳۹۷ ( ۵ )
-
دی ۱۳۹۷ ( ۱۱ )
-
آذر ۱۳۹۷ ( ۴ )
-
آبان ۱۳۹۷ ( ۱۰ )
-
مهر ۱۳۹۷ ( ۸ )
-
شهریور ۱۳۹۷ ( ۱ )
-
مرداد ۱۳۹۷ ( ۷ )
-
تیر ۱۳۹۷ ( ۸ )
-
خرداد ۱۳۹۷ ( ۴ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۵ )
-
فروردين ۱۳۹۷ ( ۲ )
-
اسفند ۱۳۹۶ ( ۱ )
-
بهمن ۱۳۹۶ ( ۳ )
-
دی ۱۳۹۶ ( ۵ )
-
آذر ۱۳۹۶ ( ۸ )
-
آبان ۱۳۹۶ ( ۵ )
-
مهر ۱۳۹۶ ( ۶ )
-
شهریور ۱۳۹۶ ( ۶ )
-
مرداد ۱۳۹۶ ( ۵ )
-
تیر ۱۳۹۶ ( ۱۱ )
-
خرداد ۱۳۹۶ ( ۱۷ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۷ )
-
فروردين ۱۳۹۶ ( ۱۰ )
-
اسفند ۱۳۹۵ ( ۸ )
-
بهمن ۱۳۹۵ ( ۹ )
-
دی ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
-
آذر ۱۳۹۵ ( ۷ )
-
آبان ۱۳۹۵ ( ۱۶ )
-
مهر ۱۳۹۵ ( ۱۵ )
-
شهریور ۱۳۹۵ ( ۵ )
-
مرداد ۱۳۹۵ ( ۳ )
-
تیر ۱۳۹۵ ( ۱ )
-
خرداد ۱۳۹۵ ( ۵ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۵ ( ۲ )