این چند روز پایان خیلی چیزها بود و وادارم کرد به کلیت مسیری که دارم میرم فکر کنم. دوره فرانت کوئرا تموم شد و مدرکشو گرفتم، دوره کارآموزی ریاکتم تموم شد، دوره شورا صنفی داره تموم میشه و ثبت نام دوره جدیدش شروع.
مدرک فرانتمو که گذاشتم رو لینکدین، یه عالم موقعیت شغلی بهم پیشنهاد شد. یعنی لیترالی همه جا برنامه نویس فرانت جونیور میخوان. ولی تصمیم گرفتم قبل اینکه واسه جایی رزومه بفرستم یه کم راجع به اینکه میخوام کار کنم یا نه فکر کنم.
حالا که واکسیناسیون شروع شده و احتمالش هست که از دی -یا با اینکه بعید به نظر میاد ولی حتی مهر!- بریم دانشگاه، دوباره اون فکرایی که اول قرنطینه داشتم بهم یادآوری شدن. دوست داشتم بعد قرنطینه آدم خفنتری شده باشم. و همین هم شد. توی این یک سال خیلی خیلی رشد کردهم. هم از لحاظ فردی هم از لحاظ شغلی و تحصیلی. واسه همین دارم به این فکر میکنم که شاید بهتره این مدت نرم سر کار. سر کار رفتن خیلی هیجان انگیزه برام. ولی الان که قرنطینه ست بیشتر باید دورکاری کنم. شاید بهتر باشه توی این مدت به جای اینکه عجله کنم برای سر کار رفتن، بشینم دوره های دیگه هم بگذرونم و مهارتهامو تقویت کنم. الان که تمام مدت خونهام بهترین فرصته و ممکنه که تا چند سال دیگه فرصتش پیش نیاد برام. یه عالم دوره توی یودمی دارم که بگذرونم. یه عالم مباحث مختلف توی رشتهمون هست که دوست دارم راجع بهشون بیشتر بدونم و برم پیشون. خوبی رشتهمون همینه. انقدر فیلدهای مختلفی داره که بالاخره یه چیزی پیدا میشه دوستش داشته باشی. بر خلاف اوایل که فکر میکردم اشتباه اومدهم. بهم ثابت شد که کافیه یه شانس به علم بدم، مطمئناً شگفتزدهم میکنه. (البته الان بیشتر دارم تکنولوژی یاد میگیرم تا علم.)
یه لیست بلندبالا دارم از چیزایی که باید یاد بگیرم. با فرانت شروع کردم که اون اوایل از همه بیشتر دوست داشتم. ولی به نظرم بیشتر علاقهم و شاید استعدادم توی دیتا ساینسه. ماشین لرنینگ، هوش مصنوعی. هیچی راجع بهشون نمیدونم. شاید تابستون بهترین فرصت باشه که برم ببینم هر کدوم چین. اینجوری واسه ادامه لیسانسم هم تصمیم بهتری میتونم بگیرم. و مسیر شغلیم.
یه چیز دیگه این بود که انتخابات دوره جدید شورا چند وقت دیگه برگزار میشه و من توی خودم اینو میبینم که بتونم تغییری ایجاد کنم. راستش از بچگی یکی از بزرگترین آرمانهام همین بوده که بتونم مسئولیتی که قبول کردهم رو خوب انجامش بدم و به آدما سود برسونم و تاثیر بذارم.
با چیزی که توی این یه سال از بچه ها دیدم فهمیدم که اکثریت براشون مهم نیست. درد منم همین بود. فعالیت دانشجویی و جنبش دانشجویی دارن محو میشن. دیگه کسی براش اهمیتی نداره آخه. همه پی اینن که تا میتونن از استادا نمره بِکَنَن که تهش معدلشون برای اپلای خوب باشه. همه میخوان برن. واقعیت تلخیه. و این وضعیت یکی از دانشگاههاییه که به جنبشهای سیاسی دانشجوییش معروفه. تو ببین بقیه دانشگاها چه وضعی دارن.
خیلی وقت پیش توی یه کانالی خوندم که توی مرخصی نسرین ستوده رفته دیدهتش. نسرین بهش چیزی توی این مایه گفته بود، که آدما اینجا تلاش میکنن، به یه جایی میرسن و درست وقتی میتونن یه تاثیری روی این آشوب داشته باشن، پا میشن میرن. راستش این حرف خیلی زیاد روی من تاثیر گذاشت. من مدت زیادیه که هنوز نرفته، عذاب وجدان تصمیمی که تقریباً قطعی گرفتهام رو دارم. مدت زیادیه که دارم فکر میکنم اگر گریزم، کجا گریزم؟ :)) مدت زیادیه که قلبم شکسته از این توفیق اجباری. و از طرفی هم اگه بمونم... حسش برام عین درختهای خیابون ولیعصره. تا حالا به تنه درختاش دقت کردی که خاکستری شدهن و دارن میپوسن؟ درخت به اون تنومندی، با اون ریشه عمیقی که توی خاکش داره، این همه تحت تاثیر محیط اطرافش قرار گرفته. دقیقاً اگه بخوام حس خودمو به این خاک توصیف کنم همینه. احساسم اینه که همه جوونیم، همه این شور و شوقی که دارم، اینجا میخشکه. حتی اگر ریشههام محکم باشند.
راستش با چیزهایی که امیرحسین از شورا و انجمن گفت، احساس میکنم این تنها شانس منه برای اینکه یه ذره، یه کوچولو روی زندگی یه سری آدم دور و بر خودم تاثیر بذارم. و حالا که توانشو هم دارم، شاید حیف باشه ازش استفاده نکنم.
میدونی من کلاً هدفم این بود که از اول برم انجمن. بیشتر هم به خاطر رزومه شدنش. ولی الان که فکر میکنم جو انجمن خیلی با فضاهای شغلی و آکادمیک تفاوتی نداره. یعنی فرصت زیاده واسهی تجربه اونا. و رزومه شدنش هم خب جبران میشه با چیزای دیگه. و هنوزم میتونم بعد دورهی شورا که دیگه مسئولیت شورا رو ندارم، از دور کمکشون بدم. خلاصه مسیر زیاده.
ولی شبیه شورا رو خیلی نمیشه تجربه کرد. مگر اینکه وارد فیلد منابع انسانی بشم که فکر نکنم بخوام این کارو بکنم. احساس میکنم به شورا بیشتر میتونم کمک کنم تا انجمن. احساس میکنم شاید بتونم تاثیری روی این انفعاله بذارم. کاری کنم که شورا حداقل با سرعت کمتری از بین بره. آدما بیشتر سود ببرن. شاید در بهترین حالت تونستم حداقل به ورودیای بعدی بفهمونم که مث ما نباشن.:))
شاید این انتخاب باعث شه علاوه بر اینا، تهش هم که مجبورم، تصمیم بهتری راجع به رفتن/موندن/برگشتن بگیرم. حداقلش اینه که سعیمو کردهم. سعیمو کردم بی تفاوت نباشم و اثر بذارم. هر چقدر که زورشو دارم.
- عنوان: Fix You - Coldplay