و شاید همه این فکرا ناشى از رد دادن مغزم در مواجهه با استرس کنکوره

تو افسانه هاى یونان یه تیتان بود به اسم اطلس،

که وظیفش این بود که آسمونو نگه داره تا به زمین نرسه!

الان سنگینى آسمونو رو شونه هام حس مى کنم

نه بخاطر کنکور

بخاطر همه کارهایى که باید تو زندگیم بکنم.

بخاطر اینکه باید آدمى باشم که مى خوام باشم، و این مسئولیت سنگینیه.

از حالا به بعد من تقریباً آدم بزرگ حساب مى شم. وارد زندگى اصلى مى شم. باید کار کنم. باید فشار تحمل کنم و سختى بکشم و با وجود همه شون خوشحال بمونم. و باید به آدما امید بدم. چون که این بزرگترین رسالت منه.

بار آسمون رو شونه هام سنگینى مى کنه. ولى من مى دونم که مى تونم از پسش بر بیام. شاید نتونم همه کارایى که مى خوامو به سرانجام برسونم و کاملشون کنم. شاید اصلاً قبل اینکه هیچکدومشون به سرانجام برسن بمیرم! اما باید تو راه باشم. باید تا لحظه آخر تو جنب و جوش باشم. چون فقط اونجوریه که مى تونم خوشحال بمیرم.

[جمعه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۸، ۰۷:۰۴ ب.ظ]
یه جای خیلی خیلی دور.
با زیباترین و پر ستاره ترین آسمونِ ممکن.:)
Designed By Aylar          Script writing by Erfan Powered by Bayan