احساسات غیر قابل توصیف‌.

از وقتی اومدیم اینجا، خیلی ننوشتم. نمی‌دونم چرا. سرم خیلی شلوغ بوده. حالم خوبه. امشب ولی یهو غمگین شدم. پلی لیستم رو شافل بود و بعد مدتها، in the end لینکین پارک پلی شد. آخرین باری که خیلی گوشش می‌دادم دو سال پیش بود، همین روزا.

دوباره که برمی‌گردم به یه آهنگ/کتاب/فیلمی که خیلی سال پیش، احساس خالقشو درک نکرده بودم، یهو به خودم میام که پسر، چقدر درد می‌تونسته پس ذهن یه انسان نهفته باشه که بتونه اینو بسازه.
فکر کنم برای فهمیدن عمق درد، باید خودت به یه مقدار اولیه‌ای درد بکشی.

می‌دونی...

Things aren't the way they were before
You wouldn't even recognize me anymore
Not that you knew me back then
But it all comes back to me in the end.

 

[دوشنبه، ۳ شهریور ۱۳۹۹، ۰۲:۴۰]

چیزهایی که بهشان توجه نمی‌کردم و تمام مدت اینجا بودند.

Man, I don't like the irony of this AT ALL.

Please don't happen. 

[شنبه، ۲۵ مرداد ۱۳۹۹، ۰۵:۵۲]

پیوسته.

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
[دوشنبه، ۱۳ مرداد ۱۳۹۹، ۰۳:۰۲]

leave behind your heartache, cast away

'Cause I needed to be reminded of what it's like to have strength and willpower.

[يكشنبه، ۱۲ مرداد ۱۳۹۹، ۰۲:۴۹]

تو خود حجاب خودی

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
[شنبه، ۴ مرداد ۱۳۹۹، ۱۹:۴۴]

Where we're dancing in our tears

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
[جمعه، ۳ مرداد ۱۳۹۹، ۱۸:۴۰]

on

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
[شنبه، ۲۸ تیر ۱۳۹۹، ۰۱:۳۶]

اعترافهای سنگین و شکستن بغضها...

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
[پنجشنبه، ۲۶ تیر ۱۳۹۹، ۲۰:۳۷]

I need a break

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
[سه شنبه، ۲۴ تیر ۱۳۹۹، ۰۱:۱۴]

حالا نه که برای همین فردا بلیط دارم!

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
[پنجشنبه، ۱۲ تیر ۱۳۹۹، ۱۵:۲۲]
یه جای خیلی خیلی دور.
با زیباترین و پر ستاره ترین آسمونِ ممکن.:)
Designed By Aylar          Script writing by Erfan Powered by Bayan