خوشحالم که از شنبه یکی دو هفته آزادم و وقت دارم فکر کنم.

دارم فک می‌کنم جدی من بی تحمل شدم یا واقعاً آدمای دور و برم غیر قابل تحملن؟

به دوستیام که فکر میکنم، واسه ادامه دادن خیلیاشون دلیل مشخصی ندارم! صرفاً چون مونده‌ن، هستن هنوز. یه سال پیش اگر ازم می‌پرسیدی با چنگ و دندون آدمایی که خودشون میخوان بمونن رو می‌چسبیدم. الان ولی دارم فکر می‌کنم که خب وقتی باهاشون حال نمی‌کنم چرا باید ادامه ش بدم؟:)) دیگه این موضوع که چند ساله منو می‌شناسن دلیل منطقی ای به نظر نمیاد برام.

و از طرفی هم آدم باید کسایی رو داشته باشه که بشناسنش. غریبی نکنه. شناختن آدمی که تلاشی واسه شناسوندن خودش به بقیه نمیکنه، کار سختیه و من از همون آدمام. واسه همین نباید دورمو از اینی که هست خالی تر کنم. دورم خالی هست به قدر کافی. نمیدونم چه مرگیمه.

 

و این... چقدر مناسب الانه:))

 

[پنجشنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۸، ۰۱:۱۴ ب.ظ]
یه جای خیلی خیلی دور.
با زیباترین و پر ستاره ترین آسمونِ ممکن.:)
Designed By Aylar          Script writing by Erfan Powered by Bayan