but I'm tired of being held back by fear

یه کاری کردم که با توجه به گذشته‌م در این رابطه، خیلی خیلی ریسکه و از همین الان دارم می‌ترسم بابتش. اصلاً سر در نمی‌آرم چرا این کارو کردم =))) کاملاً بدون فکر.

ولی چیزی که الان یادم اومد این بود: اشتباه دفعه پیشم همین بود که سر هر موضوعی یک عالمه فکر می‌کردم.

بعد هم اینکه، من بعد از تجربه‌های گذشته‌م، قشنگ پنیک می‌کنم در اینجور موقعیت‌ها. و نمی‌دونم چه غلطی بکنم. و این موضوع باعث شده کلللاً از چنین موقعیت‌هایی فرار کنم. و این اصلاً خوب نیست.

یک چیزی که باید به خودم بقبولونم اینه که اگه چیزی رو می‌خوای و قبلاً نتونستی به دستش بیاری دلیل نمی‌شه که از الان تا آخر دنیا هم نتونی. به شرطی که دوباره در راستاش اقدامی بکنی. به شرطی که ترس از آسیب دیدن باعث نشه فرار کنی. بدون که همین که به خودت، تجربه‌هات و غرایزت اعتماد داشته باشی کافی‌ترینه... شجاعت تلاش کردن رو داشته باش. اگر نشد هم حداقل تلاشتو کردی. همون جوری که بابای سَم می‌گفت...

Never let the fear of striking out keep you from playing the game.

[دوشنبه, ۱ شهریور ۱۴۰۰، ۰۶:۲۵ ب.ظ]
یه جای خیلی خیلی دور.
با زیباترین و پر ستاره ترین آسمونِ ممکن.:)
Designed By Aylar          Script writing by Erfan Powered by Bayan