#80 - لطفاً وا بده نود و پنج عزیز؛ فهمیدیم تو هم بلدى آدماى خوبو ازمون بگیرى:))

من همیشه اسفندُ بیشتر از همه وقتاى سال دوست داشته م. یه حس و حال خوبى داره. اینکه همه چى بى صبرانه منتظر رسیدن اون لحظه هه ست... بچه ها منتظر آخرین زنگ آخرین روز مدرسه ن؛ درختا منتظر آخرین سوز زمستونین و به امید بهار و سبز شدن تحملش میکنن... یه سرى طفل معصوم هر سال منتظر همین چند روز آخر سالن که یکمى هدیه بگیرن... لباس کهنه هاشونو درآرن و یه لباس جدید بپوشن..!! پرنده هایى که منتظرن بهار شه و کوچ کنن به سرزمین خودشون... اون بچه هایى که منتظرن عید شه و عیدى بگیرن:) یا حتى ما نجومیا منتظر اون لحظه جالب توجه عبور خورشید از راستاى اعتدال بهارى!

کلن به نظرم انتظار کشیدن واسه یه چیزه خوب همیشه لذت بخش تر از خود اون چیزِ خوب بوده!! انتظار یه حال خوبى به آدم میده... امید به اینکه یه چیز خوبى در انتظارته! یه چیزى که دوسش دارى! انتظار کشیدن به آدم درساى زیادى میده. یجورایى آدمیزاد با صبر کردن و انتظار کشیدن بزرگ میشه به نظرم! این منتظر یه چیزه خوب بودن میون همه بدیا خیییلى حس خوبیه:) و این انتظاره رو من بیشتر از همیشه تو اسفند میبینم و دوسش دارم!

کاش همیشه اسفند بود... کاش هیچوقت بهار نمیشد:)


+ خیلى ممنون نود و پنج عزیز. ازینکه یکى یکى دارى جونِ شاخ ترین هنرمندامونو میگیرى.

++ یه زمونى آرزو داشتم برم پیش آقاى یداللهى و ترانه سرا بشم! اون روزا که هنوز رسالتمو پیدا نکرده بودم..! خیلى شعراشو دوست داشتم و دارم. و خیییییلى شوکه شدم که نود و پنج گرامى به اون بنده خدا هم رحم نکرد. خدا رحمتش کنه...:(

+++ همچنان کسى اگر اینجا را میخواند، دعا کند براى نفیسه ى جانِ دل.

[چهارشنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۵، ۱۱:۳۷ ب.ظ]
یه جای خیلی خیلی دور.
با زیباترین و پر ستاره ترین آسمونِ ممکن.:)
Designed By Aylar          Script writing by Erfan Powered by Bayan